مي زنم ني با نوايي سوخته
در ميان نخل هايي سوخته
نخل هايي بي سر اما سرفراز
قصه گوي ماجرايي سوخته
ردپاي قهرمانان روي خاك
مانده اما .. ردپايي سوخته
هر طرف تا ساحلي آورده است
كشتيي را ناخدايي سوخته
هر طرف بر سينه ي ديوارها
عكس هاي آشنايي سوخته
..
خاك خرمشهر راهي تا خداست
جاده اي با ابتدايي سوخته ..
" احسان پرسا "