این متن در سایت تابناک به نوشته فرزند شهید مطهری آمده بود. جواب سوال که به عقیده بنده کاملا واضحه؛ اما شنیدن دلایل خود آقای مطهری بسیار جالب بود که باز به نظر من حرفها و دغدغه های مشترک طیف اصیل اصلاح طلب و راست سنتی و در حقیقت روحانیون و روحانیت مبارز می تونه باشه که به لطف آقای احمدی نژاد این دو طیف به این اشتراک دغدغه رسیدن. و شاید باید از آقای احمدی نژاد برای ایجاد این حس پرشور و مشترک حفظ نظام در این دو جناح اصلی کشور تشکر کرد. قسمت اول این متن را برای حس امانتداری آوردم وگرنه هدف از این پست بیشتر قسمت دوم است که خواندن آنها خالی از لطف ( و چه بسا تاسف) نیست...
قسمت اول
بحث عبور یا عدم عبور از احمدینژاد، قطع نظر از امکان یا عدم امکان آن، با توجه به درپیش بودن انتخابات ریاست جمهوری بحث درست و لازمی است. اصولگرایی حکم میکند که عملکرد ایشان نقد و بررسی وتواناییهای وی با سایر کاندیداهای اصولگرا مقایسه شود و آنگاه کاندیدای اصلح معرفی گردد. تعصبات فردی و گروهی در این باب، سم مهلک برای کشور و انقلاب اسلامی است و ملاک، صرفا مصالح اسلام و حقوق مردم است. همچنین این تحلیل که رهبری حمایت خود را از احمدینژاد اعلام کرده و بنابراین ما وظیفه تحقیق نداریم، یک خطا و یک الهام شیطانی برای فرار از یک مسئولیت است.
انتخاب اصلح به تشخیص خود، یک وظیفه شرعی برای همه در هر انتخاباتی است و البته اشارات یا تصریحات رهبری در این امر مؤثر خواهد بود. به عقیده نگارنده حمایتهای رهبری از دولت فعلی و تمایل احتمالی ایشان برای ادامه کار این دولت، گذشته از روش کلی ایشان مبنی بر حمایت از همه دولتهای قانونی، یکی به خاطر قطع نشدن توفیقات هستهای است و دوم برای پرهیز از روی کار آمدن اصلاحطلبانی است که به دنبال تغییر ساختار نظام هستند و الا رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی بیش از همه ما به ضعفهای این دولت واقفاند و اگر اصولگرایان بر فردی قویتر از احمدینژاد اجماع نمایند ایشان مخالفتی نخواهند داشت.
بدون شک دولت فعلی در پیش بردن مسئله انرژی هستهای نقش اساسی داشته و در این میان اعتماد به نفس شخص رئیسجمهور عامل اصلی این توفیق بوده است. همچنین توفیق این دولت در رسیدگی به استانها و شهرستانها و روستاهای دوردست قابل انکار نیست. اما نقصهایی در این دولت وجود داشته است که کتمان آنها با اصولگرایی سازگار نیست و موجب خشم خدای تعالی خواهد بود.
قسمت دوم
دولت فعلی مانند هر دولت دیگری در بخشهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی محاسن و معایب و توفیقات و شکستهایی داشته است، مهم این است که آیا در مجموع موفق بوده است یا نه؟ در بخش اقتصادی آنچه مسلم است این دولت برنامه مشخص و مدیران آمادهای نداشته و به آزمون و خطا پرداخته است. تغییر پی در پی وزیران اقتصاد و رؤسای بانک مرکزی و نرخ سود سپردهها و تسهیلات بانکی گواهی است بر این مدعا. افزایش زیاد تعرفه گوشی تلفن همراه و بعد از مدتی بازگرداندن آن به وضع سابق نیز شاهدی دیگر است. واردات بیحساب و کتاب شکر، پنبه و میوه که ضربات زیادی به تولید داخلی وارد آورد نشانه سوء مدیریت اقتصادی این دولت است.
در سال جاری تاکنون هشت میلیون تن گندم وارد کردهایم در حالی که چند سال پیش به خودکفایی در این محصول رسیده بودیم و البته خشکسالی تأثیر اندکی در این موضوع داشته است. احداث نیروگاههای جدید برق طبق برنامه توسعه پیش نرفته و از این رو در ماههای گذشته دچار خاموشیهای پیدرپی شدیم و در ماههای آینده نیز محتمل است. نظارت بر قیمتها در این دولت جای درستی ندارد در حالی که بخشی از تورم ناشی از افزایش کاذب نرخهاست. به هرحال در مجموع نمیتوان دولت فعلی را در بخش اقتصادی موفق دانست.
اما در بخش سیاسی، این دولت در مجموع موفق بوده است گرچه برخی نقصها نیز مشاهده میشود.
فعال کردن کشورهای آمریکای لاتین علیه سیاستهای استعماری آمریکا، موضعگیری قاطع در مسئله فلسطین و نفوذ معنوی در ملتهای عرب، اگرچه این موضعگیری شناور بوده و گاهی تبدیل به دوستی با مردم اسرائیل شده و موجب تعجب آن ملتها گردیده است، حضور فعال در سازمانهای جهانی نیمه مستقل مانند کشورهای غیرمتعهد و کنفرانس اسلامی و در پیمانهای منطقهای مانند پیمان شانگهای و پیمان کشورهای فارسیزبان از توفیقات سیاسی این دولت است.
اما تمایل بلکه ولع این دولت برای تأسیس دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران و برای مذاکره با آمریکا که بارها توسط مشاوران و معاونان رئیس جمهور اعلام شده و آخرین آنها مصاحبه آقای مشائی در ژاپن بود که خواهان مذاکره مستقیم احمدینژاد و اوباما گردید، مسئلهای است که موجب تعجب همگان گردیده است. نامه عجولانه رئیس جمهور به اوباما که موجب تحقیر ملت ایران شد نیز از همین مقوله است.
و اما در بخش فرهنگی، عملکرد این دولت چندان مثبت نبوده و از حیث تسامح و تساهل در مسائل فرهنگی شبیه عملکرد دولت اصلاحات بلکه گستاخانهتر از آن بوده است. اظهارات مکرر معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی در تحقیر مسئله حجاب و دوستی با مردم اسرائیل و اینکه در دنیای امروز خطکشی میان انسانها معنی ندارد (یعنی ایمان و کفر معنی ندارد) و نمیتوان دین خاصی را بر جهان حاکم کرد و تأکید او بر بازگشت به ایران باستان و زنده کردن کوروش و داریوش و توهین به قرآن در همایش ایرانگردی به بهانه آیین محلی، همه این اظهارات و عملکردها همواره مورد حمایت جدی رئیسجمهور بوده تا آنجا که در یک مورد رهبر انقلاب برای خاتمه دادن به غائله مجبور به دخالت شدند و در مواردی نیز فریاد اعتراض برخی از مراجع تقلید و نمایندگان مجلس را موجب گردید.
در سازمان تربیت بدنی نیز وضع به همین منوال بوده است. انتخاب مربی مرد برای برخی تیمهای ملی بانوان برخلاف نص قانون، تلاش برای راهیابی بانوان به ورزشگاههای مردان وکمتوجهی به ایجاد محیطهای مستقل برای مسابقات بینالمللی بانوان به جای اصرار بر حضور آنها به هر وضع ممکن و اهداء مدال به ورزشکار رژیم صهیونیستی توسط یکی از مقامات پارالمپیک ایران، گذشته از کارنامه غیرقابل قبول در المپیک اخیر، بخشی از وقایعی است که در این سازمان جریان دارد. مخالفت و کارشکنی صریح رئیس جمهور با طرح ارتقاء امنیت اخلاقی جامعه که توسط نیروی انتظامی اجرا میشود درحالی که خود دولت هیچ برنامهای در این خصوص حتی در اماکن دولتی ندارد واز این طریق به پوششها و رفتارهای نامناسب رسمیت بخشیده است، نمونه دیگری از عملکرد ضعیف فرهنگی دولت نهم است.
انتشار کتابی با محتوای فمینیستی و تشریح صحنههای خلاف عفت برای چاپ چهارم و کتاب دیگری که روابط جنسی بین زنان و مردان غربی را به تصویر کشیده برای چاپ سوم و در مقابل، بستن هفتهنامه شهروند امروز و مبارزه با آزادی بیان، نمونه دیگری از عملکرد فرهنگی این دولت است، همچنان که دولت نهم به مسائل مربوط به فرهنگ عمومی و نیز مبارزه با مظاهر فرهنگ غربی نظیر کلمات لاتین در تابلوهای اماکن عمومی نه تنها بیتوجه است بلکه گاه از طریق موافقت با تأسیس شعب مؤسسات مروج لباسهای غربی مانند بنتون در ایران، در ترویج فرهنگ غربی پیشقدم است.
اما چند نقص به شخص آقای احمدینژاد برمیگردد. اول محدود بودن دایره همکاران و مشاوران است. ایشان از همه ظرفیتهای مدیریت و مشاوره کشور استفاده نمیکند و تمایل به افراد مطیع و تابع دارد. بسیاری از مدیران و مشاوران ارشد ایشان یا در شهرداری همکار وی بودهاند یا در دانشگاه علم و صنعت همکلاس یا همکار و یا استاد او بودهاند و این یک نقص بزرگ است. اداره کشور سعه صدر و احاطه علمی و معنوی میطلبد.
دوم منطق لجاج است که در ایشان دیده میشود. در داستان اظهارات باطل آقای مشائی و در قضیه تخلف آقای کردان، این مسئله بر همگان آشکار شد که رئیس جمهور بر اموری که بطلان آنها بدیهی است آنقدر پافشاری میکند که اصل نظام به خطر میافتد، خاطیان را تشویق به عدم عذرخواهی و عدم استعفا میکند و حاضر است به خاطر یک دستمال قیصریه به آتش کشیده شود. همه انتقادها را سیاسی تلقی میکند که عدهای برای ساقط کردن دولت برنامهریزی کردهاند و گویی امکان ندارد عدهای از روی نصح و دلسوزی و فارغ از دستهبندیهای سیاسی انتقاداتی داشته باشند و باید آنها را قانع کرد.
و سوم میل به تک روی در آقای احمدینژاد است که میتواند خطرناک باشد. میل به دور زدن مجلس و بلکه قائل نبودن به مجلس و مصوبات آن در ایشان احساس میشود. خرید بنزین اخیر توسط وزارت نفت با دستور رئیس جمهور از طریق فروش نفت خام برخلاف قانون بودجه 87 یا پرداخت وام به برخی کشورها بدون تصویب مجلس، شواهدی بر این مدعاست. معطل نگاه داشتن طرح جامع حمل و نقل تهران و مشروط کردن تصویب آن به گنجاندن طرح مونوریل در آن، شاهد دیگری است. خودداری از پرداخت بودجه مصوب مجلس برای شرکت مترو و خرید نه هزار اتوبوس به شهرداری تهران به بهانههای واهی- که اگر این بهانهها جنبه سیاسی داشته و برای خارج کردن رقیب از میدان باشد فاجعه و به معنی خیانت به حقوق مردم است - شاهد دیگری بر این مدعاست.
تضاد میان شعارها یا میان شعار و عمل، مشکل دیگر ایشان است. انکار هولوکاست یا لااقل سؤال درباره هولوکاست با دوستی با مردم اسرائیل سازگار نیست. شعار اجرای عدالت با عدم اجرای عدالت درباره آقای کردان سازگار نیست. شعار سادهزیستی با معرفی یک فرد میلیاردر برای وزارت کشور سازگار نیست.
غرض اینکه اصولگرایان باید برای انتخابات آینده ریاست جمهوری با چشم باز و فارغ از مصلحتاندیشیهای بیمبنا و خیالی تصمیم بگیرند. در عملکرد دولت نهم منصفانه بنگرند و نقاط مثبت و منفی آن را در ترازوی قضاوت خویش قرار دهند و برای تأمین بهتر اهداف انقلاب اسلامی و حقوق مردم، اصلح را از میان کاندیداهای اصولگرا به مردم معرفی نمایند. در این صورت به وظیفه اجتماعی و الهی خود عمل کردهاند و به رهبری نیز یاری رساندهاند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ