شهر...


لینک دوستان

احسان پرسا
پویش دعوت از خاتمی
حسین ناصری ذاکر
صنعت ساختمان

تعداد بازدید

v امروز : 45 بازدید

v دیروز : 6 بازدید

v کل بازدیدها : 68610 بازدید

فهرست موضوعی یادداشت ها

87/2/4 :: 12:34 صبح


هفته گذشته، هفته ای عجیب در عمر جمهوری اسلامی بود که شاید به یادماندنی باشد.
سعی می کنم اینجا چند مورد را به اختصار بیان کنم.

سفر احمدی نژاد به قم که تقریبا غیر منتظره بود و با عجله برنامه ریزی شده بود به نظر من اصلا مهم نبود بلکه مسئله مهم در اینجا بود که رئیس جمهور قرار است تریبونی پیدا کند که حرفهای خود را بزند. و فرصتی بیابد که با مقصر جلوه دادن وزیر اقتصاد و دارایی اقدام خود برای کنار گذاشتن دانش جعفری--که به علت مخالفت او با سیاست های تورم زای دولت بود-- را توجیه کند؛ و از طرف دیگر در اقدامی با فراخوان مدیران کل بانکهای دولتی و جلوگیری از تشکیل جلسه این مدیر کل ها با رئیس بانک مرکزی در عین صحه گذاشتن به بخشی از سیاستهای بانک مرکزی اعلام کند که رئیس، همچنان رئیس جمهور است نه رئیس بانک مرکزی!
رئیس جمهوری در عین حال که در راستای سیاست بانک مرکزی، به بانکها گفت که نباید برای خرید مسکن وام دهند، وام برای ساخت مسکن را به همه دیکته کرد که در حقیقت نوعی دهن کجی به مظاهری بود و صد البته در این جلسه  مظاهری را هم دعوت نکرد. این رفتارهای رئیس جمهور در عین حال نشانگر دعوای پشت پرده ایشان با وابستگان به بیت رهبری و سیاست های آنان نیز هست.
البته رهبر هنوز به این رفتار احمدی نژاد عکس العمل نشان نمی دهد.

در کنار تمام اینها در سفر قم اتفاق دیگری افتاد که امروز هنوز هیچ تحلیلی برای آن مشاهده نمی شود و آن هم نپذیرفتن احمدی نژاد از سوی مراجع قم بود که بیانگر آگاهی مراجع عظام از نظر بیت رهبری درباره احمدی نژاد است و اینکه آنها نمی خواهند خود را ابزار احمدی نژاد قرار دهند.

مسئله حائز اهمیت دیگر در هفته گذشته، جلسه روحانیت مبارز و مسائل مطرح شده در آن است.

در این جلسه حجت الاسلام طباطبایی-- که من شناختی از ایشان ندارم-- درباره دروغ پذیری و دروغگویی که اشاره به دولت است هشدار می دهد و بعد از ایشان آیت الله مهدوی کنی که سالهاست برای نشاندن جناح راست بر اریکه قدرت فعالیت می کند سخنان عجیبی می گوید که قابل تاملند.
 
ایشان که سالهاست بر انتخاب اصلح تاکید دارند در این انتخابات از نظر خود برگشته و می گوید:
"در انتخاب افراد باید اصلح را در نظر گرفت، ولی گاهی انسان ناگزیر است که اصراری بر اصلح نداشته باشد."!!
" بنده در انتخابات تهران در هیچ دوره‌ای به همه افراد یک لیست رای نمی‌دادم، ولی این بار گفتم که به همه افراد لیست جبهه متحد اصولگرایی رای می‌دهم ولو این که می‌دانستم کسانی در خارج از این لیست ممکن است اصلح باشند."!!
"در دور اول می‌گفتم اگر به این 30 نفر رای ندهیم معلوم نیست که به جای آن یک یا چند نفر چه کسانی می‌آیند چرا که شاید فردی می‌آمد که با آن موافق نبودیم. اگر می‌خواهیم مجلس خوبی داشته باشیم به 11 نفر اصولگرای تهران و دیگر اصولگرایان در شهرستان‌ها رای دهید."

آقای مهدوی کنی آدم بسیار بسیار باهوشی است و در دوران آقای خاتمی هم این را نشان داد. در آن دوره ایشان در عین برانگیختن فتنه مخالفت علیه دولت، سعی می کرد خود را پشت کسوت حوزه و تعلیم اخلاق و عمل به وظیفه استتار کند، که البته موفق هم بود.
حال یک مسئله در اینجا روشن است، ایشان منظورشان از رای ندادن به شمار یک لیست در بین طیف خود بوده است، که سعی می کرده رعایت حال همه طیف خود را بکند؛ ولی نکته ای که ایشان در این سخنرانی به روشنی بیان می کند عدول از اصلح برای مصلحت است... که تا دیروز رای دادن به غیر اصلح خلاف شرع بود و امروز بنا به مصلحت حفظ قدرت در یک طیف مجاز می شود.

از این سخنرانی باید فهمید که ایشان و هم طیفانشان برای حفظ قدرت حاضر هستند از چه اصولی بگذرند. بنابر این تحلیل می توان به مواضع این طیف پی برد که چرا در مقابل خودسری، رفتارهای غیر قانونی و غیر عادلانه احمدی نژاد سکوت کرده اند.

در همین حال جناب آقای مهدوی کنی تاکید دارد که به احمدی نژاد گفته است که از آنها به عنوان ابزار استفاده کند که البته نیازی به سفارش نیست، ایشان از همه امکانات جمهوری اسلامی ایران به عنوان ابزار قدرت استفاده کرده است و روشن است که مهدوی کنی رسما از این امر حمایت می کند.

متاسفانه جناح راست برای حفظ قدرت به هیچ یک از ارزشهای اسلامی مقید نیست و انحراف در جمهوری اسلامی را باید فریاد کرد.

 هرچند در این جلسه آقای طباطبایی به دروغ گویی و دروغ پذیری هشدار داده است ولی ظاهرا مهدوی کنی نشنیده و باز برای جلب حمایت روحایت از اصولگرایان اصرار دارد.

برای کاستن از نگرانی بعضی مواقع در این سخنرانی مردم را زیاده خواه می خواند و بعضی مواقع آنان را بی فرهنگ! و در عین حال برای نشان دادن انصاف می گوید: مسئولان باید مسئولیت خود در این نابسامانی را بپذیرند. و جالب است نتیجه ای که آقای مهدوی کنی از این پذیرش مسئولیت می گیرد، این پذیرش مسئولیت به این معنی نیست که آنها در سیاست های خود بازنگری کنند بلکه برای این است که فقط کاری کنند که مردم قدری آرام گیرند.
بعد هم به اشتباهات خود و طیف خود اصرار می ورزند و می گویند نباید مسائل دینی را برای بعضی چیزها که مردم می گویند فدا کنیم!!
راستی آقای مهدوی کنی چگونه خود را معلم اخلاق می داند در حلیکه به راحتی به مردم تهمت می زند که چیزهایی را می خواهند که مخالف دین است.
آیا انصافا تهمتی بالاتر از این می توان به مردم زد؟
خدا نکند که خدا اراده کند مهر بر چشم و دل عده ای بزند.

 


نوشته های دیگران ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

لوگوى وبلاگ

شهر...

پیوندهای روزانه

template designed by Rofouzeh