شهر... | ||||||||||||||||||||||||
احسان پرسا
v امروز : 5 بازدید v دیروز : 21 بازدید v کل بازدیدها : 68685 بازدید
|
من اعتراف میکنم به قتل، حمل اسلحه به ارتباط اجنبی، به سازش و مسامحه من اعتراف میکنم به ننگ سرسپردگی به اغتشاش و مفسده، به شرب خمر و هرزگی من اعتراف میکنم به انقلاب مخملی به کودتای موسوی علیه بیت رهبری من اعتراف میکنم که خاتمی منافق است و شیخ هم طبیعتا خرابکار و فاسق است و اعتراف میکنم به صاف بودن زمین به روز بودن شب و یسار بودن یمین من اعتراف میکنم که جاننثار رهبرم که قتل این همه جوان نبوده کار رهبرم من اعتراف میکنم که شب سفید بود و من اگر سیاه دیدمش خطای دید بود و من من اعتراف میکنم که اشتباه کردهام و عمر خویش بیجهت چنین تباه کردهام من اعتراف میکنم تعفن لباس من زکار خویش بوده من خودم خراب کردهام فقط مرا تمیز کن، مجال یک وضو بده من اعتراف میکنم هوای آب کردهام من اعتراف میکنم نه بطری و نه کابل بود نه سقف بود و پنکه و نه پیچش طناب بود من اعتراف میکنم که قرصها توهم است و فرد خائنی چو من نه لایق ترحم است من اعتراف میکنم فقط کمی امان بده به دوستان گشنهام فقط یه لقمه نان بده من اعتراف میکنم تو رو خدا فقط بزن چکار کرده مادرم ؟ چکار کرده پیرزن ؟ من اعتراف میکنم فقط نگو به دخترم در این یکی دوماه من چه آمدست بر سرم نویسنده : ما
اس ام اس ها دوباره دیروز وصل شد.... داشتم فکر میکردم که ما تو این اس ام اس ها چیکار کردیم که به جای اینکه مثل همه کودتاهای دیگه حکومت نظامی اعلام شه اس ام اس قطع شد!... اونها اس ام اس رو قطع کردن که دست ما از همدیگه جدا بشه... حالا، خودمون داریم به بهونه تحریم اس ام اس دستهای همدیگه رو رها می کنیم! درسته که درآمد مخابرات از این اس ام اس ها خیلی بالاست اما فکر نمی کنید زنجیره ما با دستان قفل شده در هم محکمتر باشه؟ ما داریم از دوستهای شهرستانیمون دور می شیم،و از یک طرف دیگه تمام منابع خبریمون شده مطالبی که خیلی هاشون از خارج از کشور میاد... یادتونه چه جوری با اس ام اس و فقط اس ام اس زنجیره سبز بزرگمونو راه انداختیم... یادتونه چه غریبه بودیم اما با هم از دوستهای چند ساله صمیمی تر شدیم... یادتونه با همین اس ام اس همدیگه رو به مهمونی های سبزمون تو خیابونا دعوت می کردیم..... یادتونه تمام دنیا تو قدرت اس ام اس های ما مونده بود... الان چرا نشستیم.... چرا با هم حرف نمی زنیم؟ چرا من نمی فهمم مادرهای عزیزایی که رفتن کجان که باهاشون همدردی کنیم... چرا دیگه تو خیابونها همدیگه رو نمیشناسیم؟ چرا خودمون دست خودمونو بستیم... اگه فکر کنیم می بینیم چیزهای مهمتری برای تحریم وجود داره تا اس ام اس... اگه اشتباه می کنم بهم بگین... نویسنده : ما
توی سینش جان جان جان.... یه جنگل ستاره داره جان ....جان
نویسنده : ما
موجها خوابیده اند ، آرام و رام
اخوان ثالث نویسنده : ما
قل اللهم مالک الملک، تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء... بیدک الخیر... انک علی کل شئ قدیر
شهر خالیست ز عشاق.... خدایا کمکمون کن
نویسنده : ما
لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
| ||||||||||||||||||||||
template designed by Rofouzeh |