2 خرداد...
زهی خجسته زمانی که یار باز آید...
با اجازه احسان پرسای عزیز...
فاطمه پاره تن من است. هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است .
پیامبر اکرم ( ص )
اول که خلافت علی را خوردند
آنگاه فدک _ ارث نبی _ را بردند
مشکل فقط این است که پیش از کشتن
آیا خلفا فاطمه را آزردند ؟!
در غم هجر رخ ماه تو در سوز و گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم
شب هجران تو اخر نشود رخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
آید آن روز که در بازکنی پرده گشایی
تا به خاک قدمت جان و سر خوش بیازیم
به اشارت اگرم وعده دیدار دهد یار
تا پس از مرگ به وجد آمده در ساز و نواییم
ساقی از آن خم پنهان که ز بیگانه نهان است
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم
![](http://tabloo.persiangig.ir/image/hazfiat/POST/5270.JPG)
همه نشانه ها در فرآیند تحولات سیاسی، اجتماعی کشور در دو، سه سال اخیر، حکایت از نوعی «دگردیسی آنومیک» در سرنوشت تاریخی جامعه ایران دارد.
در حال و هوای تبلیغات و شعارها و رفتار انتخاباتی آقای محمود احمدی نژاد، چه بسا گمان می رفت که برای تسخیر لایه اجرایی حاکمیت، عرصه سیاسی تنها با نوعی وقت شناسی یا فرصت طلبی یا زیرکی سیاسی از سوی یک «رقیب سایه نشین» مواجه است، اما اکنون نزدیک به سه سال پس از ظهور گام به گام یک طیف، یک جریان یا هر عنوان دیگری که شایسته باشد، معلوم می شود قضیه بسیار فراتر از یک رقابت سیاسی و انتخاباتی برای دستیابی به عرصه مدیریت اجرایی نظام بوده است.
آفتابی شدن چهره ها، دیدگاه ها و لجستیک نظریه پردازی و پشتیبانی سازمان یافته «ایدئولوژیک - پراتیک» این جریان هر روز بیش از پیش این نگرانی و باور را تقویت می کند که تاریخ ایران و سرنوشت انقلاب اسلامی دست به گریبان یک چالش خزنده و خطرناک ساختاری شده است.
شاید آن روز که برای نخستین بار تعبیر به ظاهر جذاب و پذیرفتنی «دولت اسلامی» از سوی آقای احمدی نژاد و «بطانه» ایدئولوژیک او، یعنی همان رازخانه سایه نشین نظریه پردازی «حکومت اسلامی» به جای «جمهوری اسلامی» مطرح شد، تصور می رفت که این «استحسان لغوی»، تنها به قصد انشا و ابراز تاکید و وفاداری نسبت به جنبه توصیفی و محتوایی نظام است و نه به عزم دگرگونی بنیادین در ماهیت آن.
اما اینک به اتکای یک کارنامه سه ساله پرحرف و حدیث که نه مقبول کارشناسان و نخبگان است، که البته از اول هم رابطه دولت نهم با آنان مصداق رابطه جن و بسم الله بوده، و نه مورد رضایت توده مردم است که همواره بار منت خدمتگزاری و نوکری به آنان را از سوی دولت نهم تحمل کرده اند و نیز به استناد انبوه سخنرانی ها و نظریه پردازی های آقای احمدی نژاد و اصحاب سیاسی و عقیدتی او به وضوح معلوم شده است که در پس یک حضور به ظاهر «انتخاباتی» یک اراده سازمان یافته برای نوعی «نهضت احیاگرانه» پنهان بوده است که تا پیش از آفتابی شدن، کمتر کسی به چند و چون وجاهت اندیشگی و قدرت عملی آن اعتنا می کرده است.به گمان این قلم و برخلاف برداشت خام اندیشانه برخی از منتقدان دولت نهم، تمسک جریان سیاسی پشتیبان آقای احمدی نژاد به ادعای استظهار این دولت به عنایات غیبی و به اصطلاح آقای رئیس جمهور، که بارها و به ویژه در سخنرانی اعتراض برانگیز ایشان در جمع گروهی از روحانیون مشهد عنوان شد؛ «مدیریت امام عصر(عج)»، نوعی تلاش بی حاصل و ناموجه برای لاپوشانی کاستی ها و سنگر گرفتن پشت مقدسات نیست، که اگر بود با همه ناپسندی اش ره به جایی نمی برد. به نظر می رسد خطر اصلی، آنگونه که از سایه روشن تئوری سازی های دستگاه گسترده «فلسفی - رسانه یی» این جریان می توان فهمید، رسیدن به «نقطه هژمونیک» برای یک «گفتمان متفاوت» در ساحت انقلاب اسلامی است.
همه می دانند که در سه دهه پس از انقلاب و در گذار جامعه ایران از سه برهه مهم، سه گفتمان 1- تثبیت انقلاب 2- سازندگی انقلاب 3- توسعه دموکراتیک انقلاب (اصلاحات)، هر سه در محدوده پارادایم «انقلاب» و «جمهوری اسلامی» به روایت و تفسیر بنیانگذار انقلاب و نیز برداشت عرفی و عقیدتی از آن قرار داشته است.
اما بی هیچ تردید و به گواهی تکرار و پافشاری روزافزون بر شعارها، داعیه ها و نیز شیوه رفتاری دولت نهم برای دگرگون سازی همه چیز، که نظریه پردازان سیاسی- ایدئولوژیک این دولت نام آن را «نهضت احیاگرانه سوم تیر» گذاشته اند، به خوبی آشکار می شود که آنچه تاکنون به دست مبارک این جریان به سر جامعه ایران آمده اندکی از بسیار است و مشتی از خروار، و تا دمیدن صبح دولت نهم، چه خواهد شد،
برای آنها که می خواهند اندکی با سرچشمه های تئوریک «نهضت احیاگرانه سوم تیر» آشنا شوند، دستگاه ریاست جمهوری دولت نهم با بودجه بیت المال فصلنامه یی تدارک دیده است با عنوان «نامه دولت اسلامی» که یکسره برای توجیه و تبیین و ترویج گفتمان متفاوت این دولت و در دفاع از ضرورت و قداست آن «نهضت» است.
گرچه تمامی نوشته ها و تئوری پردازی های این فصلنامه به نحوی در ستایش و بیان کرامات دیدگاه ها و دستاوردهای دولت نهم به مثابه «دولت اسلامی» برخاسته از نهضت احیاگرانه سوم تیر است اما به نظر این قلم مقاله یی که با عنوان «مولفه های آزادسازی قدرت و هویت ملی در دولت نهم» ارائه شده بیش از مطالب دیگر صندوقچه اسرار ایدئولوژیک این جریان را می گشاید و نقطه عزیمت و غایت اقصوای آن را آفتابی می کند.
در این مجال اندک قصد و وسع واکاوی و سنجش یکایک مولفه های مورد ادعای نویسنده آن مقاله نیست اما نیم نگاهی بر پاره یی از عنوان های مولفه های یاد شده، بی هیچ توضیح و تشریح و اقامه برهان، شاکله «مدینه فاضله» ادعایی «دولت اسلامی» برخاسته از «نهضت احیاگرانه سوم تیر» را پیش روی خواننده می گذارد، بنگرید.
1- آزادسازی کشور از دوگانه توسعه آمرانه و اصلاحات دموکراتیک
2- آزادسازی ملت از حصر خواص تمامیت خواه و عافیت طلب
3- آزادسازی سیاست از انحصار متخصصان و نخبگان
4- آزادسازی مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خویش از استبداد و قیمومیت حزبی
5- آزادسازی ادبیات انتخاباتی از هژمونی فریب های تبلیغاتی و رویکردهای لیبرالی
6- آزادسازی خویشتن و قدرت هویت ملی از ناتوانی های موهوم
7- آزادسازی حقیقی اقتصاد از انحصار دولت و مافیای ثروت
8- آزادی ملت و چرخه تولید از سلطه بانک ها
و البته مواردی دیگر از این دست.
به باور این قلم مضمون حقیقی و اصلی تمامی مولفه ها و شاخص های مورد نظر این جریان را در پنج مورد می توان خلاصه کرد:
1- نفی الگوی مردم سالارانه (دموکراتیک) از جمهوری اسلامی
2- تحقیر نخبگان به مثابه عنصر مزاحم
3- تاکید بر عنصر اراده فردی به جای عقل جمعی
4- جایگزینی هدف های غیر قابل سنجش به جای هدف های قابل سنجش
5- مصونیت بخشی به خود با قداست بخشی به گفتمان خود.
با آنکه پیامدها و دستاوردهای نامطلوب و زیان رسان این گفتمان چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی آشکارتر از آن است که نیاز به تکرار داشته باشد اما اکنون دیگر حتی برای بسیاری از همکاران و همراهان سیاسی و عقیدتی دولت نهم نیز ثابت شده است که؛ این ره که مدعیان «نهضت احیاگر سوم تیر» برگزیده اند، نه به دولت اسلامی - به فرض که به عنوان جایگزین نظام جمهوری اسلامی پذیرفتنی باشد، که البته نیست - بلکه سرانجام جز به ناکجاآباد نخواهد رفت.
پریشانی و نابسامانی گسترده موجود در تمامی عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی داخلی و نارضایتی روزافزون نه تنها خواص و نخبگان بلکه بسیاری از اقشار جامعه، تنزل موقعیت بین المللی ایران، تعمیق شکاف های سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی در پیکره جامعه، اغتشاش نظری در مبانی مشروعیت و نیز کارآمدی نظام، ایجاد و گسترش نوعی بی هنجاری در ساختار تصمیم گیری و اداره کشور و سرانجام؛ کاهش اعتبار ملی و افزایش هزینه ملی از مهم ترین هنرهای برآمده از اندیشه نهضت احیاگرانه سوم تیر بوده است.
مشکل اساسی و ژنتیک این جریان به پارادایم اصلی آن برمی گردد که بر دو پایه استوار است و ویژگی «منجی مآبی» دارد.
1- اثبات خود از مسیر نفی دیگری
2- ترجیح خود بر عقل جمعی
این است که به رغم تمامی ناکامی ها، کاستی ها، انتقاد و اعتراض ها که دامنه اش تا بیخ گوش دولت نهم، اعضای کابینه، همراهان سیاسی - عقیدتی کشیده شده به گونه یی که رئیس جمهور فریاد استغاثه «تنهایی» را سر می دهد، اما همچنان بر ادامه این راه و رسم بی سرانجام اصرار می ورزد. راه چاره برای برون رفت از این چالش توانفرسا، از این ورطه «دگردیسی آنومیک» نظام و جامعه، چیست؟ می گویند در گذشته های دور، ماموران حکومت بر آستانه دروازه شهر محموله مسافری غریب را که قصد ورود داشت تفتیش کردند. کالایی در انبان داشت، پرسیدند که چیست؟
پاسخ داد؛ سیاه دانه است. گفتند؛ باروت است، مرد حسابی.
اصرار داشت که سیاه دانه است. چاره کار در این دیدند که عملاً حالی اش کنند. مشتی باروت را زیر چانه مسافر غریب آتش زدند، همچنان که ریش آن نگون بخت می سوخت با التماس می گفت؛ عرض نکردم، سیاه دانه است.
احمد پورنجاتی--روزنامه اعتماد
در روزهای اخیر،یکی از موضوعات مهم مرتبط با مجلس ، مساله «استیضاح وزیر بازرگانی» است که به دنبال انصراف شش نماینده از استیضاح و خروج آن از دستور مجلس با امضای تعداد دیگری از نمایندگان اصول گرا و اعلام وصول مجدد آن، ابعاد جدیدتری یافته و به کانون توجه و البته بحث و جدل مطبوعات و شخصیتهای سیاسی تبدیل شده است، اما به نظر میرسد واقعیتی در این میان وجود دارد که از دید موافقان این استیضاح و برخی تحلیلگران مغفول مانده تا جایی که «سید حسین مرعشی» نیز طی یادداشتی در روزنامه «کارگزاران »انصراف شش نفر از استیضاحکنندگان وزیر بازرگانی را «آخرین مماشات مجلس هفتم» دانسته است.
استیضاح وزیر بازرگانی هرچند در مقطعی قابل دفاع بود و بنده نیز جزو امضاءکنندگان آن بودم اما اکنون و در شرایط پیش آمده؛ فاقد منطق مستحکمی است و بیش ازآنکه مبیّن دغدغههای اقتصادی استیضاحکنندگان امروزین باشد، ناشی از انگیزه های خاص برخی استیضاح کنندگان ویا برآوردهای سیاسی آنان است و از همین روست که اکنون پس از انصراف خویش در همراهی با استیضاح کنندگان به سه دلیل برای درستی این اقدام استناد می کنم:
1- اولین بار پیشنهاد استیضاح وزیر بازرگانی قبل از فرارسیدن سال جدید در مجلس مطرح و امضاهای لازم برای طرح آن نیز جمعآوری شد. در آن مقطع با وجود امضاء طرح استیضاح؛ - توسط کسانیکه به دنبال جمع آوری امضاء بودند - به یکباره متوقف و دیگر سخنی از آن به میان نیامد تا جایی که به نظر میرسید از طرح آن منصرف شده اند. اما نکته جالب آن بود که با گذشت چند ماه از این مساله و درست زمانی که افکار عمومی و مطبوعات به دلیل افزایش قیمتها و تورم انگشت انتقادات تند خود را متوجه شخص رییسجمهور کردند، مساله استیضاح وزیر بازرگانی ، بار دیگر به جریان افتاد و به نظر میرسید اراده ای مصمم بر آن بود که با تکرار سناریوی برکناری وزیر اقتصاد، انتقادات نسبت به رییسجمهور را کاهش داده و تقصیر اصلی را به گردن وزیری بیاندازد که اصولاً فاقد اختیارات لازم بوده است.
به تعبیر دیگر در سناریوی جدید همچون سناریوی برکناری دانش جعفری، قرار است بار دیگر« گناه آهنگر بلخ با گردن زدن مسگر شوشتر» پاک شود و به جای زیر سوال رفتن عملکرد شخص رییسجمهور ،تقصیر اصلی متوجه کسانی شود که خود در تنگنای تصمیمات یکجانبه رییسجمهور قرار گرفته اند.
2- بررسی عملکرد وزیر بازرگانی نشان میدهد که وی نیز بسان همکار پیشین خود در وزارت اقتصاد بعضاً «همچون قضیه واردات شکر»-که اینجانب سند آن را اخیرا دیده ام- مخالفت خود را با تصمیمات رییسجمهور ابراز کرده وظاهرا شخص رییسجمهور نیز چندان بیمیل نیست این عضو کابینه، ضمن کشیدن جور ناکارآمدی ها به دست مجلس کنار گذاشته شود تا دولت نیز راحتتر بر اسب عنان گشاده خود بتازد و اثبات این مساله چندان دشوار نیست اگر در نظر آوریم که دولت تاکنون دفاعی جدی از وزیر در معرض استیضاح خود نکرده است و شماری از امضاءکنندگان استیضاح از طیف اصولگرایانی هستند که در بیشتر مواقع هوادار رییسجمهور بودهاند.
بسیاری از اصولگرایان که برخی از آنان ارایه دهنده طرح کاملا اشتباه «تثبیت قیمت ها»بودند ؛اکنون با خرسندی تمام از بیخبری برخی از افرادی که آگاهی چندانی نسبت به واقعیتهای پشت پرده ندارند، استفاده میکنند و در حالی که خود را مدعیالعموم مردم در مطالبات اقتصادی نشان میدهند، به جای نشانه گرفتن عملکرد عامل اصلی مشکلات موجود به سراغ افرادی رفته اند که در حقیقت نقش چندانی در بروز این مشکلات نداشته اند و منشاء اصلی تصمیم گیری های اشتباه را به کل نادیده گرفته اند؛ضمن آنکه از یاد نبرده ایم ،زمانی که اکبر اعلمی موفق شد،حدود 35 نماینده را برای طرح سوال از رییس جمهور -درخصوص معضلات اقتصادی و سیاسی-همراه کند ؛بسیاری از همین افراد حاضر به امضای طرح نشدند و طرح مزبور نه تنها به حد نصاب نرسید بلکه سوال از رییس جمهور در حد یک جرم نابخشوده تلقی شد وبسیاری از نمایندگان امضاءکننده آن طرح- همچون اینجانب- رد صلاحیت شدند.
به هر روی ،اکنون با درک تجربه های پیشین؛ معتقدم که استیضاح یک وزیر که فاقد اختیارات لازم بوده- و در مواردی نیز با تصمیمات یک جانبه و اشتباه رییس جمهور مخالف بوده است- نه تنها پاک کردن صورت مساله و اشتباه در تشخیص مشکل تلقی می شود بلکه مصداق نشانه گرفتن سپر و نادیده گرفتن صاحب سپر است، آنچنانکه در حکایت آورده اند که :« مردی سپر به دست عزم جنگ کرد .فردی در میان معرکه سنگی به سر او زد .مرد سپر به دست فریاد کرد که ای نادان!سپر به این بزرگی نمی بینی که سر به این کوچکی را مضروب می کنی؟».
اکنون نیز عده ای به جد استیضاح وزیری را وجه اهتمام خود قرار داده اند؛ حال آنکه خود می دانند این استیضاح به جای تادیب مقصر اصلی، صرفا کاربردی سیاسی برای انحراف افکار عمومی دارد و بی شک اگر کسی -همچون اینجانب- سخن از نادیده گرفتن سپر و توجه به عملکرد استفاده کننده ی سپر بر زبان بیاورد ؛بعید نیست که زبان انتقاد استیضاح کنندگان بلند شود که مگر سپر به این بزرگی نمی بینید که سودای سوال از دیگری را در سر دارید؟!
محمد علیخانی
امام خمینی نامه ای دارد که در آن رسماً و علناً تاکید میکند که در فیضیه – که سمبل حوزه علمیه آن روز بود – از کوزهای که مصطفی – فرزندشان – آب بنوشد دیگران آن را نجس میدانند و آب نمیخورند چون وی فرزند خمینی است عمق غربت امام را نشان میدهد. امام یک جریان اقلیت روحانی قبل از انقلاب بود که به کمک چند شخصیت انقلابی، افکارش را علیرغم مخالفت جریان سنتی روحانی مطرح کرد.در اوایل نوجوانی در مشهد که بودم، به دور از چشم خانواده با سختی به جلسات دینی روحانیون روشنفکر طرفدار امام مثل آقای خامنهای و یا آقایان هاشمینژاد و طبسی و چند تن از شاگردان آنها میرفتیم و خود را به فضای کاملاً متفاوت و حتی رویاروی جریان سنتی مذهبی و منبرهای تندو تیز متحجرانه ضد این جریان انقلابی میرساندیم و لذت میبردیم. این دو نوع منبر درست در مقابل یکدیگر بودند. منبرهای جریان ارتجاعی اکثریت بودند ولی منبرهای طرفداران امام اندک بودند اما انقلاب را آنها با هدایت امام به وجود آوردند. در سالهای اخیر البته این ارزشها کمرنگ شدهاند و آن مجموعه روحانی مقابل اندیشهی امام، رشد فراوانی پیدا کردهاند. اگر ارزشهای اولیه انقلاب میخواهد زنده بماند، قطعاً مهمترین ارزشی که انقلاب بر آن پایه شکل گرفت، جریان مترقی روحانی به رهبری امام بود که احیاء آن احیاء همه ارزشهاست. آقای احمدینژاد البته حرفهای روحانیون را باور کرده و چنین حرفهایی میزند ولی منبر آنهایی را باور کرده است که در برابر اندیشههای امام و رهبری بوده است، که چنین نتیجهای میگیرد که مسئول کارهای روزمره امام زمان است. به همین دلیل در برابر این موج توهمگرایی و سوء استفاده از مقدسات مذهبی و دینی حتماً اگر آقای طبسی با آن سابقه – بدون اینکه به رفتارهای اجرایی ایشان در بعد از انقلاب کاری داشته باشیم – به احمدینژاد برای این نوع برداشت سطحی و معاملهگری با مقدسات تذکر میداد. روحانیون دیگری هم که ارزش اندیشههای مترقی امام را در قبل از انقلاب دنبال میکردند، اگر گرفتار ملاحظات سیاسی نشده باشند حتماً در برابر این حرف که امام زمان مراسم دانشگاه کلمبیا را اداره کرد و اداره فعلی کشور هم با حمایت مستقیم امام زمان صورت میگیرد موضع میگرفتند، همچنانکه خیلیهاشان چنین کردند. آقای احمدینژاد و دوستانشان هم اگر پای منبرهایی که انقلاب امام را سازمان دادند مینشستند نمیگفتند ما حرفهای شما روحانیون را باور کردیم و این سخنان را گفتیم. بدترین آسیبی که دستاورد این همه رهبران دینی تاریخ شیعه را نابود میکند، این بازی با مقدسات ملت ایران است که در بدنه قدرت رسمی جمهوری اسلامی که قرار بود بر اساس اندیشه مترقی امام و یارانش اداره شود، با رشد اندیشه متحجرانه ضد اندیشهی امام و همراهانش، شکل گرفته است.
محمد علی ابطحی
در چند ده سال قبل در یکی از روستا های کرمان ، خانواده مذهبی زندگی می کردند که پدر در کسوت روحانی محل بود و بچه ها هم علاقمند به عزاداری سید الشهداء .هر سال یک یا چند نفر بانی می شدند و در ایام دهه محرم ، روضه خانی برقرار و جناب روحانی محل بر بالای منبر مردم را موعظه می کرد . به رسم معمول ،مبلغ ناچیزی هم توسط بانیان محترم بابت منبر به جناب ایشان پرداخت می شد .
یک سال به دلیل طوفان زدگی محصولات کشاورزی بانی یافت نشده و مراسم تعطیل شده بود .
یکی از فرزندان جناب شیخ که هم علاقه وافری به برگزاری مراسم دهه محرم داشت و هم اهل ذوق بود ، وقتی با مسئله تعطیلی روضه خوانی مواجه شد ، فکر بکری کرد و بن بست را شکست . او با اطلاع از موجود بودن مقداری پنبه در انبار پدر ، به کاسب محل مراجعه کرد و با او قرار گذاشت که برای ده روز ، روزانه یک من ( سه کیلو ) پنبه برای او ببرد و در مقابل سه ریال دریافت کند و سپس به پدر ( شیخ محل ) مراجعه کرد و گفت که یک بانی پیدا شده و روزی سه ریال می دهد تا روضه خوانی برقرار شود . یک ریال برای قند و چای ، یک ریال برای روغن چراغ و امور مسجد و یک ریال هم برای منبر . جناب شیخ خیلی خوش حال شد ، به خصوص آنکه یک ریال برای منبر تقریبا" دو برابر نرخ روز بود .
روضه خوانی براه افتاد و هر روز ، پسر یک من پنبه از انبار پدر بر می داشت و به کاسب می داد و سه ریال را طبق قرار قبلی برای امور روضه خوانی هزینه می کرد و هر شب پدر از همه جا بی خبر به منبر می رفت و مردم را موعظه می کرد و مصیبت شهدای کربلا را می خواند و از صمیم قلب برای بانی دعا می کرد و با توجه به نرخ خوب منبر ، از اخلاص بانی سخن می گفت . تا اینکه پس از مدتی فهمید که بانی که بوده است و منبع مالی آن چه قدر حلال بوده است .
در اوائلی که جناب رئیس جمهور عدالت محور و مهر ورز ، سفر های استانی خود را آغاز کردند ، یکی از فرهنگیان بازنشسته و محترم مازندران که از سخاوتمندی جناب رئیس جمهور و اختصاص ده ها میلیارد تومان به این طرح و آن پروژه به وجد آمده بود ، از من سوال کرد این منابع را ایشان از کجا می آورد ؟ و چرا دولت های قبلی این اعتبارات را هزینه نمی کردند؟
در آن زمان خیلی سخت بود تامن توضیح دهم که همه این پول ها از جیب مردم برداشت می شود . ولی امروز با آشکار شدن آثار تورمی آن تصمیمات غیر کارشناسی ، مردم می توانند به خوبی حس کنند که هزینه های حاتم بخشی های جناب رئیس جمهور چگونه از جیب آنان و از سر سفره های آنان برداشت می شود .
به لحاظ علمی ، استقراض از بانک مرکزی (برداشتن مستقیم از جیب مردم ) با مصرف بیش از حد از حساب ذخیره ارزی ، هیچ تفاوتی در اقتصاد ندارد و هر دو ، پول توی جیب مردم را ارزان و یا به عبارتی کالا ها را گران می کند.
کاش رئیس جمهور محترم اعتماد مردم ، رهبری و مجلس را پاس داشته بود وبا استفاده از صاحبنظران دلسوز ، به جای هدر دادن منابع که نتیجه ای جز غنی تر شدن اغنیا و فقیر تر شدن فقرا در پی نداشته است ، منابع محدود کشور را در مسیر صحیح هزینه کرده بود .
تا کی ملّت ایران باید هزینه ندانم کاری، خودخواهی و غرور این آن را بپردازد ؟ الله اعلم .
سید حسین مرعشی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ