شهر... | ||||||||||||||||||||||||||||||
احسان پرسا
v امروز : 19 بازدید v دیروز : 6 بازدید v کل بازدیدها : 68584 بازدید
|
خاتمی آمد... پرده و پر بگشائید که اینک سحر است... به همه تبریک می گم
نویسنده : ما
هرچند اصلا از ابراهیم نبوی خوشم نمیاد،اما این متنشو آوردم یه کم بخندیم:
آقای عسگراولادی هفته گذشته از آقای خاتمی پرسید: " خاتمی می خواهد کشور را از چه چیزی نجات دهد؟" چرا که خاتمی گفته بود که می خواهد کاندیداتوری را بپذیرد و کشور را نجات بدهد. من واقعا نمی فهمم این آقای خاتمی چرا این حرف ها را می زند؟ مرد حسابی! آقای محترم! ای مردی با عبای شکلاتی! ای سید خندان! نجات چی؟ کشک چی؟ پشم چی؟ اصلا نجات کجای کی بود؟ چرا حساب نشده حرف می زنید؟ شاید یکی نخواهد نجات پیدا کند؟ شاید اصلا قبول نداشته باشد که باید نجات داده شود؟ شاید اصلا نمی داند که لازم است نجاتش بدهند! ممکن است طرف حسابی نشئه است و توپ توپ است، می خواهی نجاتش بدهی که هر چه کشیده است بپرد؟ برای چی؟ آقای خاتمی! اصلا شما چرا همین طوری یک حرفی می فرمائید؟ من نمی دانم بالاخره باید یک فرقی بین خاتمی و احمدی نژاد باشد، نمی شود که آقای خاتمی هم همینجوری زرتی دهانش را باز کند و هر چی دلش خواست پرتاب کند بیرون و هیچ اتفاقی نیفتد؟ من از طرف آقای خاتمی و به جای همه ملت ایران، از این بابت از آقای عسگراولادی عذر می خواهم. آقای عسگراولادی! لطفا آقای خاتمی را ببخشید، ایشان در جریان نیست، یک چیزی گفت، شما کوتاه بیا! البته راستش را بخواهید من هم جای عسگراولادی بودم نه فقط به آقای خاتمی می توپیدم، بلکه چنان برخوردی می کردم، چنان برخوردی می کردم که دیگر آقای خاتمی از این حرف ها نزند. ممکن است شما شعورتان نرسد و متوجه نباشید و از دهان نامبارک تان دربرود که به آقای عسگراولادی چه ربطی دارد که این حرف ها را می زند؟ و ممکن است روی همان نادانی ذاتی تان که هزارتا مدرک آکسفورد و کمبریج هم مثل برادر کردان داشته باشید، آخرش حالیتان نشود که آقای عسگراولادی برای خودش ریش سفیدی است و حق دارد بگوید که مملکت اصلا مشکلی ندارد که لازم باشد یکی بیاید نجاتش بدهد. اگر کسی چنین چیزی بگوید، آن وقت شما می خواهید چه کنید؟ آقای خاتمی! آقای محترم شکلاتی! شما می خواهید کشور را از چه چیزی نجات دهید؟ اصولا نجات پیدا کردن خودش یک داستانی دارد. آدم که نمی تواند سرش را بیندازد پائین و زرتی برود توی خانه مردم و شروع کند به خاموش کردن شعله آتش، شاید اصلا صاحبخانه خودش خانه را آتش زده، شاید دوست دارد خانه اش آتش بگیرد، شاید از گرما و شعله آتش خوشش می آید، اصلا به شما چه؟ آقای خاتمی! مملکت مال باباتان که نیست! مملکت مال بابای آقای عسگراولادی است، اگر دوست داشت زنگ می زند به آتش نشانی می آیند ایشان را خاموش می کنند. برای چی در مسائل خصوصی دیگران دخالت می کنید؟ یک هو این قدر گفته اند خوشگلی و موجود برجسته ای هستی، احساس " خود پاملا آندرسون بینی" بهتان دست داده و پابرهنه پریدید وسط دریایی که یک عالمه آدم دارند از آب گل آلود آن ماهی می گیرند و یقه طرف را گرفتید می خواهید به زور نجاتش بدهید. هی می گوئی داشت دستش را تکان می داد و ترسیدم غرق شود. از کجا می دانید داشت دستش را برای شما تکان می داد که بروید و نجاتش دهید؟ شاید داشت دستش را برای امواج خروشان ملت بیدار دل تکان می داد! شاید داشت دستش را برای ملت های آمریکای لاتین تکان می داد! چرا فکر می کنید هر کسی در حال غرق شدن است و دستش را تکان می دهد نیاز به نجات دادن دارد؟ اصلا شاید نخواهد نجات پیدا کند؟ اصلا مگر شما نجات غریق هستید و وظیفه دارید هر کسی دستش را توی آب تکان داد شیرجه بروید توی آب و درش بیاورید؟ شاید طرف می خواهد آنقدر زیرآبی برود که جانش دربیاید؟ شاید مغزش فعال شده و دارد فرار می کند که برود کمبریج با یک مدرک درست و حسابی فارغ التحصیل بشود؟ به شما چه که می خواهید نجاتش بدهید؟ می خواهید یک مشت آدمی که عمری زیرآبی رفته اند از غرق شدن نجات بدهید؟ اصلا به شما چه؟ نمی خواهد نجات پیدا کند؟ اصلا مدلش این طوری است. منتظر است امام زمان بیاید و نجاتش بدهد، شما مگر نعوذ بالله امام زمان هستید؟ آقای خاتمی! خدا را شکر همه ملت وضع شان توپ توپ است، اینقدر که دارند می ترکند. مردم آنقدر ثروتمند شده اند که وزیر مملکت که نماینده پابرهنه هاست 160 میلیارد ثروت دارد، ببین بقیه مردم وضع شان چطوری است؟ دیگر مثل زمان شما نیست که در مملکت بعضی ها بیکار بودند، الآن همین آقای الهام، با همین قد و بالا شش تا شغل دارد، این مملکت به نجات نیاز ندارد. یک وقتی بود که در هر خانه ای یک نفر کار می کرد پنج نفر می خوردند، همه با هم می خورند و کار می کنند. الحمدالله اعضای دولت همه با خانواده مشغول کارند؛ برادر و باجناق و خواهر زاده و برادر زاده نیم ساعت زمین نمی ماند، فورا یا معاون می شوند یا مشاور. با این وضع شما می خواهید چی را از دست کی نجات بدهید؟ اینقدر فرنگ رفتید و مستفرنگ شدید که فکر کردید ایران هم مثل فرانسه و انگلیس است که زمستان بیاید برقش قطع بشود، برقش که قطع شد گازش قطع بشود، گاز و برق که قطع شد آب قطع بشود، این سه تا که قطع شد ملت از سرما یخ بزنند، یا یک برف که بیاید راهبندان بشود و راههای هشت تا استان بسته شود. خدا را شکر و به کوری چشم دشمنان همه چیزمان جور است. نه تنها دولت مان که انشاء الله قدش سر چشم دشمنان اسلام دربیاید، دارد مملکت را مثل دسته گل اداره می کند، بلکه هر روز دارند از صد تا کشور به رئیس جمهورمان زنگ می زنند و دنبال راه حل برای مشکلات شان می گردند. آنها برای نجات شان سراغ رئیس جمهور ما آمده اند، شما می خواهی مملکت را از دست این رئیس جمهور نجات بدهی؟ آقای خاتمی! آقای خاتمی! آقای خاتمی! نویسنده : ما
طبق برنامه، مصطفی پورمحمدی هم کاندید شد... پورمحمدی که با احمدی نژاد وارد عرصه قدرت شد جزو اولین کسانی بود که با تیزهوشی برخی از سران اصولگرا نسبت به روند رو به انحطاط دولت نهم به سرعت میدان را خالی کرد. درست زمانی که اولین جرقه های ناتوانی دولت احمدی نژاد از اداره کشور زده شد، یه عده از اصولگراها گفتند حالا که میدان اینجوری از دست سازندگی و اصلاحات خارج شده نباید به این راحتی و با ضعف احمدی نژاد از دست بره. بنابر همین ایده اپوزیسیونی از همین جریان در دل خودش ایجاد شد که استعفای پورمحمدی یکی از اولین بازتاب های همین تصمیم بود و اعلام کاندیداتوری ایشون هم نتیجه همین سیاست. مسلمه که اگر زمانی مردم باز هم دنبال اصولگراها باشن، با ضربه هایی که دولت نهم به کشور زده به دنبال کسانی می رن که با او همقدم نشده باشن و پورمحمدی، به خاطر استعفای سوری، از برجسته ترین این چهره ها خواهد بود. به این دلیل می گم سوری، که ما بعد از استعفا به سختی حتی کوچکترین انتقادی از دولت و یا اعتراضی حتی به یکی از بیشمار سیاستهای اشتباه احمدی نژاد از ایشون شنیدیم. ولی نکته مهم در حال حاضر اینه که عمق فاجعه در این دولت انقدر زیاده و بازخوردش در اذهان انقدر عمیقه که مردم دیگه حاضر نیستن اشتباه گذشته رو تکرار کنن. امتحان یک چهره جدید و کم تجربه در انتخابات دور قبل اصطلاحا برای هفت پشت مردم بس بود. شرایط الان طوریه که مردم ترجیح میدن به یک فرد کارکشته و شناخته شده رای بدن و دیگه تحمل ریسک کردن ندارند. حتی شانس چهره هایی مثل قالیباف که شناخته شده تر از پورمحمدی هستند در کشور کمه. اون هم زمانی که بحث آمدن کسانی مثل میرحسین موسوی و خاتمی وجود داره. از طرف دیگه حتی اگر چهره های جوان و تازه بخوان انتخاب شن، باز هم شانس یه اصولگرا در برابر جریان های دیگه کمه. تمام شعارهای اصولگرا به زیبایی تمام برای احمدی نژاد مطرح شدن و مثل خیلی چیزای دیگه در دولت او بدون به ثمر رسیدن خرج شدن. متاسفانه عملکرد انقدر بد بوده که دامنه اون به تمام جریان صدمه زده. البته این خاصیت جریان های سیاسیه که بیان، انتقاد بشن، و برن؛ هر چقدر هم که زحمت بکشن. اما در مورد احمدی نژاد این اتفاق در کمتر از دو سال شروع شد و در کمتر از چهار سال به اوج رسید. به نظر من اصولگراها این دستو باختن. اونهایی که حامی دولت بودن و موندن که با همین دولت سوختن. اونهایی هم که زود کنار کشیدن و مخالفت کردن باید صبر کنن تا این کنار کشیدنشون به چشم مردم بیاد و داغ فشارهای این دولت کم بشه. نویسنده : ما
حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی در افتتاحیه نشست « دهه چهارم، ضرورت تعامل و تحول» حاضران در این نشست را بزرگان دیروز و امروز و فردای نظام و از یاران، مدیران انقلاب اسلامی در سه دهه گذشته که آمیزه تجربه و دانش هستند، دانست و با تجلیل از شخصیت حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی و مهندس میرحسین موسوی و سایر حضرات آیات و اساتید و صاحب نظران حاضر در جلسه گفت: شاید سخن گفتن من در جمع چنین بزرگانی از نگاه برگزار کنندگان جلسه تمرینی باشد برای اینکه در دهه چهارم بزرگترها به حرف کوچکترها هم گوش کنند و تجربه ای باشد که نوع دیگری هم بتوانیم صحبت کنیم ، بیاندیشیم و گوش دهیم. یادگار امام با گرامیداشت یاد و نام شهدای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و امام شهیدان، بررسی ماهیت و چیستی تحول را مقدمه ضروری طرح مساله دانست و گفت: اگر ندانیم به دنبال چه چیزی هستیم ضرورت آن، غیر قابل باور و تصور خواهد بود. باید قبل از ضرورت تحول جایگاه دو مفهوم واکاوی شود اول بررسی وضع موجود و دیگری شناخت وضع مطلوب. وی با بیان اینکه حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب به دو صورت انقلابی با شیب تند و یا اصلاحی با شیب کند، صورت می گیرد، خاطرنشان ساخت: این حرکت به هر سرعتی صورت گیرد مهم نیست، مهم آن است که این دو موقعیت به درستی شناخته شود. همانطور که چشم بستن به واقعیت ها و ندیدن عیوب بسیار غلط است، نگاه بی انصافانه و سیاه نمایی، همه چیز را به نابودی می کشاند. نویسنده : ما
سید محمد خاتمی طی روزهای گذشته تصمیم قطعی خود مبنی بر نیامدن به عرصه انتخابات ریاست جمهوری را به تعدادی از دوستان نزدیکش اعلام کرد. یک عضو دولت سید محمد خاتمی به اصلاحات گفت : هفته گذشته هفته حساس و مهمی برای حامیان نامزدی آقای خاتمی بود ولی متأسفانه تلاش های ما برای متقاعد کردن رئیس جمهور محبوب دوران اصلاحات برای نامزدی در انتخابات آتی ریاست جمهوری ناکام ماند . در مورد صحت خبر نمی شه به این زودی قضاوت کرد اما من برای شخص آقای خاتمی خوشحالم و به حال کشور متاسف. ان شالله که نیومدن آقای خاتمی نشان از تحرکات مثبت در جریان اصولگرا باشه و بعد از این، خبر کناره گیری احمدی نژاد رو بشنویم. البته در کنار این خبر یه مطلب دیگه هم هست که به گفته آرش حبیبی، عضو شورای مرکزی حزب مردم سالاری، آمدن میرحسین موسوی محتمل تر شده و حتی گفته که ایشون برای حضور در انتخابات آماده هستن که به نظر من بعیده... با شرایطی که کشور الان داره و با قدرت بالایی که اصولگراها در تخریب سران اصلاح طلب دارن اولین راهبرد ممکن برای جلوگیری از تشنج بیشتر اومدن یه فرد کارآمد از جناح راسته. در این شرایط حداقل دیگه درگیری بین جناحی نداریم و فقط جبران خسارت های دولت نهم می مونه. به هر حال دوستانی که علاقه دارن کل مطلب رو ببینن می تونن از طریق لینک های سمت راست صفحه به سایت اصلاحات مراجعه کنن.
نویسنده : ما
با اینکه حرف انتخابات دور بعد ریاست جمهوری خیلی زودتر از همیشه به میدان اومد اما هرچی جلوتر میریم با تردید و بلاتکلیفی یبیشتری روبرو می شیم. نه اصولگراها کارتشونو رو می کنن نه اصلاح طلبا می گن دقیقا برنامه شون چیه. اون چیزی که اول از همه با دیدن وضع مملکت به ذهن می رسه عبور از احمدی نژاد و بر هم زدن سنت هشت ساله بودن ریاست جمهوریه. اما این مسئله پشت بحث اومدن یا نیومدن آقای خاتمی گیر کرده. اصولگراها از ترس اومدن آقای خاتمی حرف از احمدی نژاد می زنن و وضع مملکت یادشون می ره و از طرف دیگه آقای خاتمی هم با این همه فشار و دعوت اعلام موضع نمی کنن. تردید داشتن آقای خاتمی با تجربه اون فشارهای هشت سال از یه طرف و حمایت بی حد و حصر از اشتباهات دولت فعلی از طرف دیگه، کاملا طبیعی به نظر می رسه، اما مسئله دقیقا این نیست. یه مطلب چند روز پیش روی سایت اصلاحات خوندم که قضیه رو برای من اون طرفی کرد. اگه تا حالا همه فکر می کردند که اصولگراها وایستادن تا ببینن اگه آقای خاتمی می خوان بیان، روی احمدی نژاد اجماع کنن بدونن که قضیه برعکسه. این آقای خاتمیه که صبر کردن تا ببینن اگه قراره مملکت همچنان دست آقای دکتر باشه جلو بیان. به تعبیر دیگه آقای خاتمی منتظرند ببینند که اگه طیف اصولگرا و بیشتر از آنها روحانیت مبارز فکری برای نجات کشور از وضع کنونی دارند اختیار رو همچنان به دست اونها بدن و به هیچ عنوان مثل برخی اصلاح طلبان به دنبال تغییر قدرت سیاسی از راست به چپ نیستن. این به این معنیه که اگه راست سنتی به عنوان هسته مرکزی طیف اصولگرا برای اصلاح وضعیت اقدام نکنه، کشور در شرایط بحرانی و خطرناکی قرار می گیره که احتیاج به عملیات انتحاری پیدا می کنه! و این آقای خاتمیه که، همونطور که مادرشون گفتن، حاضره بیاد و با علم به فدا شدن، کشور را تا جایی که می تونه نجات بده. نویسنده : ما
این متن در سایت تابناک به نوشته فرزند شهید مطهری آمده بود. جواب سوال که به عقیده بنده کاملا واضحه؛ اما شنیدن دلایل خود آقای مطهری بسیار جالب بود که باز به نظر من حرفها و دغدغه های مشترک طیف اصیل اصلاح طلب و راست سنتی و در حقیقت روحانیون و روحانیت مبارز می تونه باشه که به لطف آقای احمدی نژاد این دو طیف به این اشتراک دغدغه رسیدن. و شاید باید از آقای احمدی نژاد برای ایجاد این حس پرشور و مشترک حفظ نظام در این دو جناح اصلی کشور تشکر کرد. قسمت اول این متن را برای حس امانتداری آوردم وگرنه هدف از این پست بیشتر قسمت دوم است که خواندن آنها خالی از لطف ( و چه بسا تاسف) نیست... قسمت اول انتخاب اصلح به تشخیص خود، یک وظیفه شرعی برای همه در هر انتخاباتی است و البته اشارات یا تصریحات رهبری در این امر مؤثر خواهد بود. به عقیده نگارنده حمایتهای رهبری از دولت فعلی و تمایل احتمالی ایشان برای ادامه کار این دولت، گذشته از روش کلی ایشان مبنی بر حمایت از همه دولتهای قانونی، یکی به خاطر قطع نشدن توفیقات هستهای است و دوم برای پرهیز از روی کار آمدن اصلاحطلبانی است که به دنبال تغییر ساختار نظام هستند و الا رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی بیش از همه ما به ضعفهای این دولت واقفاند و اگر اصولگرایان بر فردی قویتر از احمدینژاد اجماع نمایند ایشان مخالفتی نخواهند داشت. بدون شک دولت فعلی در پیش بردن مسئله انرژی هستهای نقش اساسی داشته و در این میان اعتماد به نفس شخص رئیسجمهور عامل اصلی این توفیق بوده است. همچنین توفیق این دولت در رسیدگی به استانها و شهرستانها و روستاهای دوردست قابل انکار نیست. اما نقصهایی در این دولت وجود داشته است که کتمان آنها با اصولگرایی سازگار نیست و موجب خشم خدای تعالی خواهد بود. قسمت دوم
نویسنده : ما
لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
| ||||||||||||||||||||||||||||
template designed by Rofouzeh |